آرشیو » قطعه‌ها و جلوه‌ها

مأموریتی که شهید نوریان پس از شهادت به من داد
مرداد 1, 1402
به روایت استاد تاج آبادی

مأموریتی که شهید نوریان پس از شهادت به من داد

خاطره‌ای از شهید عبد الله نوریان به روایت استاد تاج آبادی

تصویری از استاد تاج آبادی به همراه شهید سید مهدی تقوی
خرداد 17, 1401
یادها و خاطره‌ها

تصویری از استاد تاج آبادی به همراه شهید سید مهدی تقوی

تصویری از استاد تاج آبادی به همراه شهید سید مهدی تقوی قبل از آغاز عملیات کربلای۲

تصاویر لحظۀ تحویل سال در گردان تخریب لشکر ده سید الشهداء (علیه السلام) در سال ۱۳۶۵
اسفند 28, 1400
یادها و خاطره‌ها

تصاویر لحظۀ تحویل سال در گردان تخریب لشکر ده سید الشهداء (علیه السلام) در سال ۱۳۶۵

تصاویری از لحظۀ تحویل سال در گردان تخریب لشکر ده سید الشهداء (علیه السلام) در سال ۱۳۶۵

پرش از صخره
مرداد 15, 1400
یادها و خاطره‌ها

پرش از صخره

قبل از عملیات کربلای ۴ حدود بیست نفر برای آموزش غواصی رفتیم سد دز.
مربی آموزشی هم میسوری بود. صبح و عصرآموزش فشرده بود و شب ها که همه خسته و کوفته می خواستند استراحت کنند رسول فیروزبخت تازه شلوغ کاری و کل کل کردنش گل می کرد ….

گزارش تصویری | یادمان شهدای گردان تخریب لشکر ده سید الشهداء (علیه السلام)
مرداد 14, 1400
یادها و خاطره‌ها

گزارش تصویری | یادمان شهدای گردان تخریب لشکر ده سید الشهداء (علیه السلام)

تصاویری از یادمان شهدای گردان تخریب حضرت سید الشهداء سلام الله علیه

یادها و خاطره‌ها| مدرسۀ مبارکۀ فیضیه
مرداد 14, 1400
یادها و خاطره‌ها

یادها و خاطره‌ها| مدرسۀ مبارکۀ فیضیه

استاد تاج آبادی در مدرسۀ مبارکه فیضیه

گزارش تصویری |دفاع مقدس
مرداد 14, 1400
یادها و خاطره ها

گزارش تصویری |دفاع مقدس

تصاویری از حضور استاد در جبهه های حق علیه باطل

امضای برات شهادت «امیر مسعود تابش» بر بالین رفیق شهیدش
اردیبهشت 14, 1400
بازگویی خاطراتی از دفاع مقدس

امضای برات شهادت «امیر مسعود تابش» بر بالین رفیق شهیدش

نمی‌دانم چرا اصرار داشت که من هم باشم؛ گفتم: «اگر پاکسازی میدون مین است، میام؛ اما اگه جمع‌آوری سیم‌خادار و... است، نمیام». گفت: «نه، جون حاجی پاکسازیه». آماده شدم و با دو تا تویوتا رفتیم. از ماشین که پیاده شدیم دو تا جنازه وسط میدان مین دیدیم، اول فکر کردیم جنازه عراقی‌هاست ....

من فرمانده نیستم!
اردیبهشت 14, 1400
بازگویی خاطراتی از دفاع مقدس

من فرمانده نیستم!

بعضی که ازامدادگران می‌پرسیدند: «این کیه؟» می‌گفتند: «نمی‌دونیم، می‌گن فرمانده محوره.» تازه فهمیدم این دو تا وروجک برای قانع کردن امدادگران، من را به عنوان فرمانده قالب کرده بودند ولی تقاص زرنگی‌شان را من پس دادم ....